معنی غرا ، جزیل

حل جدول

غرا ، جزیل

سخن شیوا


غرا، جزیل

سخن شیوا


جزیل

بسیار، فراوان، عظیم

بزرگ و عظیم

سخن شیوا

لغت نامه دهخدا

غرا

غرا. [غ َرْ را] (ص نسبی) منسوب به شهر غرا و توابع آن. (انساب سمعانی). رجوع به غرا شود.

غرا. [غ ُ] (اِ) هر چیز که متصف به سفیدی و روشنی باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || آفتاب را نیز گویند به سبب روشنائی. (برهان قاطع). آفتاب. (دهار) (ناظم الاطباء). ظاهراً مأخوذ از عربی «غراء» (به فتح اول و تشدید دوم) است. رجوع به غراء شود.

غرا. [غ َ] (اِخ) (الَ...) نام شهری است در اندلس. صاحب الحلل السندسیه آرد:از طلیطله تا قریه ٔ مغام مرحله ای است و الغرا شهر بزرگی است دارای بازار و محلات، و در نزدیک «وادی آش » واقع است. (الحلل السندسیه چ 1936م. جزء اول ص 54).

فرهنگ عمید

غرا

فصیح، بلیغ، و شیوا: قصیدۀ غرا، ابیات غرا،
[قدیمی] روشن، درخشان،


جزیل

بسیار، فراوان،
[قدیمی] محکم، استوار،

فرهنگ فارسی هوشیار

غرا

‎ سریشم ماهی، گاو ساله گوساله، نوزاده، لاغر، چسب، چسپانیدن، شگفت داشتن، آزمند گردیدن (صفت) مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو ی شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ء ولد 1338 ص 198) .


جزیل

عظیم، استوار

فرهنگ معین

جزیل

بسیار، فراوان، استوار، محکم. [خوانش: (جَ) [ع.] (ص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

جزیل

بسیار، بی‌شمار، قابل‌ملاحظه، بزرگ، عظیم

فرهنگ فارسی آزاد

جزیل

جَزِیْل، بزرگ، زیاد، عظیم، محکم، فراوان، سخن فصیح،

معادل ابجد

غرا ، جزیل

1251

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری